لازمهی مذاکره
در این وضعیت نابسامان اقتصادی و از سویی عدم پایبندی طرف پیشنهاد دهنده مذاکره به توافقات گذشته، بخش رادیکال جریان غربگرا با استقبال از این پیشنهاد، با دوپینگ رسانههای غربی به دنبال شانه خالی کردن از بار مسئولیت وضعیتی هستند که دقیقا محصول تئوری خودشان است.
در حالیکه دونالد ترامپ در روز ۱۸ اردیبهشتماه طی نطقی رسانهای و به دلیل آنچه فاجعهآمیر بودن برجام عنوان کرد، خروج آمریکا از این توافق را اعلام نمود و به دنبال آن پس از یک دوره افزایش تنشهای لفظی نسبت به مقامات ایرانی، آمادگیاش را برای مذاکره «بدون پیششرط» با ایران طی روزهای گذشته مطرح کرده است.
پیشنهاد مذاکره از سوی رئیس جمهور آمریکا در فضای رسانهای داخلی با واکنشهای مختلف منتقدانه و حمایتگرایانه مواجه شده و افکار عمومی طی روزهای اخیر به دنبال شنیدن استدلالهای همه نگاهها در جهت رسیدن به یک تصمیم مهم میباشد.
برای آنکه بتوانیم ابتدا به درک واحدی از معنا و مفهوم «مذاکره» (Negotiation) دست یابیم تا سپس پیرامون استقبال و یا رد پیشنهاد ترامپ اعلام موضع نماییم. لازم است بیان شود که «مذاکره» به معنای گفتگویی میان دو یا چند فرد یا گروه و کشور است که با هدف دستیابی به یک درک مشترک، رفع نقاط اختلاف، یا رسیدن به منفعتی در نتیجهی آن گفتگو، ایجاد توافق در خصوص دورههای اقدام، چانهزنی برای منفعت گروهی یا جمعی، یا حصول نتیجهای رضایتبخش برای منفعت تمامی افراد یا گروههای درگیر در فرایند گفتگو، انجام میشود.
بنابراین نتیجه حاصل از مذاکره که از آن تحت عنوان «توافق» یاد میشود دارای اهمیت است و براساس تئوری مذاکرات در علم سیاست پیرامون مذاکراتی که در آن هچ قصد واقعی برای حصول توافق یا مدلی از پردازش اطلاعات وجود ندارد، تحت عنوان «مذاکره با نیت بد» یاد میشود.
براین اساس و با توجه به سابقه توافقنامه هستهای و کسب اطمینان نسبی از نیت پیشنهاد دهندگان مذاکره، میبایست ابتدا به این سئوال مهم پاسخ داد که آیا طرفین مذاکره به توافقات گذشته پایبند بودهاند که بتوان برای رفع دیگر نقاط اختلاف به مذاکره خوشبین بود؟ و در صورت عدم پایبندی به توافقات گذشته، براساس کدام عقل سلیم میبایست به مذاکره تن داد؟ حداقل انتظار در شرایط فعلی بهرهمندی بدون تعصب از تجربهی برجام است که به ما نشان میدهد میبایست با هوشیاری بیشتری به مسائل جهانی نگریست و نباید با عدم کسب تعهدات و ضمانتهای لازم در جامعه جهانی به صورت احساسی تصمیمگیری کنیم.
ضمن اینکه طرف پیشنهاد دهنده مذاکره صرفا دارای سوء سابقه در عدم پایبندی به تعهدات برجام نیست بلکه طی مدت کوتاهی که از ریاست جمهوریاش میگذرد اقدام به زیر میز زدن در دیگر تعهدات همچون پیمان کیوتو، روابط تجاری با اروپا و چین نیز نموده است.
از سوی دیگر و براساس دیدگاه واقعگرایان در روابط بینالملل، برای انجام مذاکره میبایست ابتدا از موضع ضعف خارج شد تا طرفین مذاکره بتوانند در شرایطی اقدام به مذاکره کنند که منجر به امتیازگیری یک طرفه نشود. فلذا در شرایطی که وضعیت اقتصادی کشور به دلایل گوناگون و عموماً داخلی- به دلیل بروز معضلات اقتصادی در شرایطی که هنوز هیچ تحریم جدیدی اعمال نشده است- وضعیتی بحرانی را تجربه میکند، انجام هرگونه مذاکره با کشوری که بر روی شرایط نامساعد اقتصادی کشور در مذاکرات حساب ویژهای باز کرده و علنا در نطقهای خود به آن اشاره کرده است، به معنای عدم اعمال قدرت چانه زنی در مذاکرات خواهد بود. فلذا دومین لازمهی مذاکره، ساماندهی به وضعیت بازار و ارز از طریق کنترل نقدینگی و عملیاتی کردن اقتصاد مقاومتی است.
حال به نظر میرسد در این وضعیت نابسامان بازار و اقتصاد کشور و از سویی عدم پایبندی طرف پیشنهاد دهنده مذاکره به توافقات گذشته، بخش رادیکال جریان غربگرا با استقبال توأم با هیجان از پیشنهاد مذاکره رئیس جمهور آمریکا و در شرایطی که دولت طی پنج سال اخیر هر نوع رفت و آمد و مذاکراتی را با غربیها صورت داده است با دوپینگ رسانههای غربی به دنبال شانه خالی کردن از بار مسئولیت وضعیتی هستند که دقیقا محصول تئوریهای آنها در حل مشکلات کشور از طریق رویکرد برونگرا بوده است.
بنابراین می بایست با اعتماد به ظرفیت داخلی کشور و تلاش در جهت هدایت نقدینگی به سمت و سوی امر تولید و عمران، مهمترین اقدامی که در طول فرصت باقیمانده و در دوران احتضار برجام باید در دستورکار جدی قرار گیرد، تقویت درونزایی اقتصادی کشور و تلاش در جهت حمایت از بنیان داخلی خصوصا در حوزه کالاهای ضروری است که خود امر مهمی در کاهش تلاطم بازار کشور در دوران پسامرگ برجام است.
ضمن اینکه نقش مؤثر قوه قضائیه در برخورد با سوداگران اقتصادی و اقدامات مؤثر نظارتی مجلس به عنوان اصلیترین ظرفیت قانونی تغییر در مدیریت اجرایی کشور نیز میتوانند در ایجاد آرامش اجتماعی نقشی مهم و اساسی ایفا نمایند.