دوشنبه 21 اسفند 1391 , 00:000 نظر
0+
0-
کد خبر: 110
| |

گفتمان و اولویت های دولت آتی

گفتمان و اولویت های دولت آتی

کشور طی ماه‌های گذشته مسیری را به سمت تکثر و واگرایی طی کرده است و به بیان دقیق‌تر جریان‌هایی که در یک چارچوب و ذیل اصولی مشخص تعریف می‌شدند، امروز دیگر همچون گذشته قابلیت جمع شدن با هم را ندارند و مفاهیمی چون اصولگرایی و اصلاح‌طلبی دیگر پاسخگوی وضعیت موجود نیست و نمی‌توان با این مفاهیم واقعیت‌های موجود فضای سیاسی کشور را بیان کرد.

در حالیکه تنها چند ماه به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم زمان مانده است و گروه‌های سیاسی رفته رفته به تکاپوی انتخاباتی خود شتاب می‌بخشند؛ ارزیابی دقیق فضای سیاسی کشور در آستانه‌ی این انتخابات و فعل ‌و انفعالات بازیگران این عرصه اعم از عناصر سیاسی و گروه‌های تأثیرگذار به‌علاوه‌ی بررسی پیوندهای احتمالی آنها که نقش به‌سزایی در نتیجه‌ی نهایی انتخابات دارد امری ضروری به نظر می‌رسد.

اما آنچه پیش و بیش از این مهم می بایست مورد نظر قرار گیرد گفتمان و اولویت های دولتی است که قرار است از دل صندوق های رأی انتخاب شود.

در انتخابات ریاست‌جمهوری آینده نخستین عنصر اصلی تعیین‌کننده، مقوله‌ی گفتمان است. چرا که انتخابات‌های ریاست‌جمهوری گذشته نشان داده اند که پیروز انتخابات کسی بوده است که دارای گفتمان و توانایی در ایجاد فضای گفتمانی در جامعه بوده و اینکه کاندیداها با چه گفتمانی وارد انتخابات شوند، تا حد زیادی در نتیجه‌ی انتخابات تعیین کننده خواهد بود. در همین رابطه مهم است که تشخیص داده شود در شرایط کنونی گفتمان مناسب برای انتخابات چیست و براساس آن توانایی سازماندهی مطالبات عمومی درون آن گفتمان وجود داشته باشد.

هر چند نمی توان تأثیرگذاری جریان‌ها، مجموعه‌های سیاسی را از یک سو و نامزدها و ویژگی های خاص آنها را از سوی دیگر نادیده گرفت.

اما فراموش نباید کرد گفتمانی در انتخابات آتی توانایی پیروزی را خواهد داشت که بتواند در به نظم درآوردن، شفاف کردن و منسجم ساختن دیدگاه ها و مطالبات اجتماعی بیشترین نقش را ایفا کند، چرا که شکاف اصلی انتخابات در حکم قاعده بازی است که پیشاپیش کسانی که این قاعده بازی را به نفع خود می سازند، نسبت به کسان دیگر در موقعیت برتر قرار می دهد.

در واقع اگرچه نقاط قوت و ضعف کاندیداها، برنامه دار بودن و نوع برنامه ها، ویژگی های شخصیتی و فکری و حمایت جریان های سیاسی و اجتماعی در غلبه و پیروزی در صحنه انتخابات مهم است اما مهمتر این است که رقابت انتخاباتی حول و حوش کدام گفتمان شکل بگیرد؛ چرا که نقاط ضعف و قوت نامزدها تا برنامه ها و ویژگی های شخصیتی و فکری و حمایت جریان ها در پرتو گفتمان بازخوانی و مورد توجه قرار می گیرد و هر چه از این موارد بی ارتباط با آن گفتمان انتخاباتی است به حاشیه خواهد رفت و از دایره تأثیرگذاری خارج خواهد شد.

در این میان به نظر می رسد و با توجه به تجربیات گذشته، گفتمانی توانایی ایجاد ظرفیت آراء میلیونی و تبدیل شدن به شکاف انتخاباتی مؤثر با ظرفیتی که پیش تر بیان شد را داراست که از نظر دغدغه اجتماعی باید فراگیری و عمومیت داشته باشد و به گروه های خاصی محدود نگردد و همچنین قدرت بازنمایی آن گفتمان نیز در فرد مورد نظر- نسبت به دیگر رقبا- دارای برتری به صورت بالقوه باشد.

البته در حاشیه این بحث ذکر این نکته نیز ضروری است که کشور طی ماه‌های گذشته مسیری را به سمت تکثر و واگرایی طی کرده است و به بیان دقیق‌تر جریان‌هایی که در یک چارچوب و ذیل اصولی مشخص تعریف می‌شدند، امروز دیگر همچون گذشته قابلیت جمع شدن با هم را ندارند و مفاهیمی چون اصولگرایی و اصلاح‌طلبی دیگر پاسخگوی وضعیت موجود نیست و نمی‌توان با این مفاهیم واقعیت‌های موجود فضای سیاسی کشور را بیان کرد.

برای اثبات این مهم باید گفت در انتخابات سال 84 در فضای سیاسی کشور تکثر وجود داشت و برای اولین بار، هر دو جریان سیاسی مذکور با کاندیداهای متعدد وارد این رقابت شدند؛ اما این مسئله عینی بود. ولی به لحاظ ذهنی هنوز از عناوین کلی اصولگرایی و یا اصلاح‌طلبی استفاده می‌شد. یعنی به لحاظ ذهنیت اجتماعی این مسئله به رسمیت شناخته نشده بود. اما در انتخابات مجلس نهم این تغییرات به لحاظ ذهنی نیز رسمیت یافت و به لحاظ ارادی این تفکیک‌ها انجام شد و تکثر از افراد و نامزدها عبور و وارد جریان‌های سیاسی شد.

این تکثر نه تنها وارد جریان های سیاسی گردیده، بلکه در انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی این تکثر به محیط اجتماعی نیز سرایت کرده  و در حوزه انتخابیه تهران که فضا تا حدودی نسبت به دیگر حوزه ها سیاسی‌تر می باشد، می‌بینیم که همه‌ی گروه‌ها و طیف‌های سیاسی صاحب کرسی شده‌اند؛ به طوریکه هیچ کدام از گروه‌هایی که در انتخابات شرکت کردند حذف نشدند و تعدادی از نامزدهای لیست مورد حمایت آنها وارد مجلس شده اند.

شاید از نگاهی دیگر بتوان دلیل چنین تکثری را جنس شکاف بین جریان های سیاسی فعال در کشور دانست که بیش از آنکه به دلیل اختلاف دیدگاه در ارائه‌ی نسخه‌ها، راه‌حل‌ها و تصمیمات برای برون‌رفت از مشکلات و مسائل کشور باشد؛ عموماً حول و حوش شکاف های عاطفی یا به تعبیری تعلقات منفی و مثبتی که افراد و گروه‌ها نسبت به یکدیگر دارند و همچنین سیاسی و یا رقابت و نزاع بر سر قدرت شکل می گیرد.

به طوریکه در انتخابات مجلس نهم هیچ یک از گروه های طرف رقابت نگفتند که چه برنامه‌ای دارند و چه موضوعی برای آنها اولویت دارد؛ در واقع بحث‌های کارشناسی در این عرصه مفقود است و عمدتاً بحث‌های شخصی و عاطفی مطرح می‌شود که به نظر نمی رسد چنین مباحثی دیگر جایی در عرصه گفتمان سازی و منسجم ساختن مطالبات اجتماعی نقشی را ایفا کند.

بر این مبنا طرح برخی واژه های کلی همچون توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و یا طرح کلی مفاهیم عدالت خواهی و همچنین گفتمان های صرفاً سلبی و انتقاد به دیگر گروه ها و کاندیداهای احتمالی، زمینه شکل گیری یک گفتمانی که توانایی جذب ظرفیت آراء میلیونی و تبدیل شدن به یک شکاف انتخاباتی مؤثر را دارا باشد، نخواهد داشت.

بنابراین به نظر می رسد در شرایط فعلی کشور و با توجه به دغدغه های اجتماعی موجود گفتمان «پیشرفت» از نگاه اسلامی آن- و تأکید می کنم نه نگاه مدرن به این مقوله- حول سه محور «عدالت خواهی»، «استقلال طلبی» و «مردم گرایی» بیشترین ظرفیت اجتماعی برای تبدیل شدن به گفتمان غالب کشور را دارا می باشد و برای صورت بخشیدن به شکاف مؤثر در انتخابات آینده می تواند محور قرار گیرد که البته رویکرد فعلی جریان های سیاسی و نخبگان سیاسی کشور تا به امروز در جهت شکل گیری این گفتمان مؤثر نبوده و احتمال اینکه رقابت میان خرده گفتمان های موجود در خلاء گفتمان اصلی صورت پذیرد، دور از ذهن نمی باشد.

واقعیت امر این است که بررسی شرایط امروز اجتماعی تأیید می کند که «پیشرفت» فراگیرترین ظرفیت را جهت طرح گفتمانی در انتخابات آتی به دنبال دارد و مؤلفه های دیگر حتی مقاومت و پایداری بر سر اصول انقلاب اسلامی نیز- چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی- امروز جدای از توجیه درون گفتمانی نیازمند یک توجیه عمومی است.

به طوریکه در مسئله ای همچون مسئله هسته ای نیز آن چیزی که انگیزه اصلی اجتماعی را در مقابله با تمامیت طلبی غرب ایجاد خواهد کرد، بیش از تکیه بر برخی دلایل درون گفتمانی همچون مقاومت، چشاندن طعم پیشرفت به ملت در مسئله هسته ای خواهد بود.

آنچه اهمیت دارد اینکه برخی دستاوردهای سوم تیر 84 همچون عدالتخواهی، حاکم شدن روحیه خدمتگزاری و ارتباط مداوم با مردم از طریق برخی اقدامات صحیح دولت های نهم و دهم همچون سفرهای استانی نه تنها با گفتمان پیشرفت تناقضی ندارند، بلکه دقیقاً در همین راستا قابل تعریف می باشند و البته کم کردن فاصله بدنه اجرایی کشور با نخبگان دانشگاهی و به تبع آن علم محوری و برخورد کارشناسانه تر با موضوعات به همراه قانون گرایی از نکاتی است که می بایست در دولت آینده و در جهت گفتمان پیشرفت نسبت به امروز اصلاحاتی در آن صورت پذیرد.

البته برخی از تحلیلگران بیان می کنند که این محورها در گذر زمان ظرفیت اجتماعی خود را از دست داده اند که ضمن اینکه باید تأیید کرد که این تلقی درست یا غلط وجود دارد اما دامنه آن حداکثر به جمع های نخبگانی کشور محدود می شود و نمی توان این ذهنیت را به توده عمومی تعمیم داد.

انتخابات 88 ثابت کرد که امروز بین نگاه توده عمومی و نخبگان به وضعیت کشور تفاوت چشمگیری وجود دارد به طوریکه باید پذیرفت نخبگان سیاسی مهم‌ترین مانع توسعه سیاسی، آرمان‌خواهی و مردم‌سالاری در ایران هستند و در کنار آن حماسه 9 دی نشان داده که اصلی‌ترین تکیه‌گاه انقلاب، مردم می باشند و عدم تن دادن به «قاعده جمهوریت» و «توهم» دو خصوصیت کم و بیش عمومی امروز نخبگان سیاسی در ایران است که آنها را به مانع مردم سالاری بدل کرده است.

همگان شاهد بودند که رقبای مغلوب انتخابات 88 پس از آنکه حریم جمهوریت را شکستند، با توهم از برخورداری بدنه اجتماعی قدرتمند سیاسی، تلاش کردند قدرت نظام را دچار فرسایش کنند، اما حماسه 9 دی فاصله توهم تا واقعیت را روشن کرد. این جریان بار دیگر با توهم از جامعه ایران، انتخابات مجلس نهم را تحریم کرد که مشارکت 64 درصدی مردم بار دیگر حباب این توهم را شکست، البته این توهم امروز همچنان ادامه دارد تا آنجا که فردی همچون «سیدمحمد خاتمی» در توهماتش اینگونه ادعا می کند که رأی او در انتخابات مجلس نهم از کل انتخابات مهمتر بوده است!

دقیقاً بر مبنای همین توهمات و عدم فهم صحیح از مطالبات اجتماعی است که امروز بخش مهمی از نخبگان سیاسی اعم از اصلاح طلب و اصولگرا به جای ورود گفتمانی به انتخابات با تأکید بر چهره های سیاسی به دنبال طرح های موسوم به «وحدت ملی» و یا ائتلاف های «چند به علاوه چند» هستند که با مطالبات و اقتضائات کنونی جامعه متناسب نیست و در یک حلقه محدود از نخبگان گردش می کند و به نظر نمی رسد که وارد محیط اجتماعی شود.

دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد