شنبه 25 دي 1395 , 11:000 نظر
0+
0-
کد خبر: 125
| |

به مناسبت هفتمین روز فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی

هاشمی، هاشمی است

هاشمی، هاشمی است

آنجا که هاشمی می گفت در قبال ۱۰ میلیارد تومان هزینه سد، ۵۰۰ میلیون اختلاس ایرادی ندارد. فساد را مشروعیت بخشید! و راهی برای توجیه فساد باز کرد که به تدریج تبدیل به یک اتوبان چند بانده برای فساد اقتصادی در مدیریت کشور شد، که آخرین خروجی آن، حقوق‌های نجومی است که تفکر همسو با جناب آقای هاشمی از متخلفین آن با عنوان ذخایر انقلاب یاد می کند!

شامگاه یکشنبه 19 دی ماه رسانه های مختلف خبری، خبری را از بیمارستان شهدای تجریش تهران مخابره کردند که به سرعت در رأس خبرهای کشور و جهان قرار گرفت و آن خبر فوت مرحوم آقای اکبر هاشمی رفسنجانی بود.

این خبر باعث گردید تا فعالان سیاسی و مسئولان مختلف کشور در پیام ها و اظهارنظرهای گوناگون در خصوص شخصیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و خدمات ارزنده وی در سال های پیش و پس از انقلاب سخنانی را مطرح نمایند و در این میان رسانه های رسمی کشور نیز به گونه ای همگی در وصف مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی اقدام به مخابره خبر، تحلیل و تصاویر آرشیوی نمودند که انگار هیچ انتقاد و اختلافی میان جریان انقلاب و مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی وجود نداشته، تا آنجا که برخی طلبکارانه نسبت به عدم پرداختن رسانه ها خصوصاً صدا و سیما در سال های اخیر و به ویژه پس از فتنه 88 و عدم حضور این مرحوم در جایگاه نماز جمعه تهران طرح مطلب انتقادی و کنایه‌وار می نمودند.

 

مرحوم جناب آقای هاشمی رفسنجانی را می بایست با تمام ابعاد و نظرات و اقداماتش مورد تحلیل و بازخوانی قرار داد و فوت ایشان نباید مانع از بازخوانی منصفانه تمام عملکرد و دیدگاه های وی که بعضاً دارای زاویه با اصول اساسی انقلاب، امام و رهبری است، شود که این خود ظلمی بزرگ در حق انقلاب اسلامی و تاریخ این انقلاب می باشد که بسیار مهم تر از شخصیت هایی هستند که اگر آبرو و ارزشی نیز در پیشگاه این ملت دارا می باشند، همه و همه نشأت گرفته از این انقلاب است.

پس بهتر است بجای سانسور بخش هایی از دیدگاه ها و عملکرد مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی، حال که قرار است به عملکرد هاشمی رفسنجانی به بهانه فوت ایشان پرداخته شود- که بازخوانی بخش مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی در نشیب و فرازهای گوناگون با وی هم آمیخته شده است- به همه ابعاد زندگی و اقدامات ایشان پرداخته شود تا در محضر افکار عمومی این کشور به مرده پرستی و نفاق متهم نشویم. ضمن آنکه جریان و تفکر انقلاب اسلامی همچنان با جریان تکنوکرات و به قولی لیبرال مسلمان برآمده از تفکر هاشمی رفسنجانی در بخش های متعددی از کشور در حال دست و پنجه نرم کردن و حتی مقابله است که قطع یقین با فوت مرحوم هاشمی رفسنجانی به پایان نخواهد رسید. حال باید از کسانی که معتقدند پس از درگذشت هاشمی رفسنجانی نباید به نقد وی پرداخت، سوال نمود که چگونه بدون بازخوانی دقیق آثار و تبعات تفکرات و اقدامات این مرحوم می توان با آگاهی بخشی عمومی، ظرفیت های اجتماعی را هوشیار نمود و به سمت گفتمان اصیل انقلاب اسلامی رهنمون ساخت؟!

 

مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی را باید بدون شک یکی از رجال بانفوذ سیاسی در سال های پس از پیروزی انقلاب دانست که همواره موجی از مخالفان و موافقان سیاست ها و اقدامات وی در تمامی برهه های انقلاب به تعریف و تمجید یا تنقید و تذنیب رفتارهای وی مشغول بوده اند.

اما برای یادآوری به آنانی که این روزها مرحوم هاشمی رفسنجانی را نماد انقلاب و اسلام به مردم معرفی کردند و حتی بالاتر از آن در بیانی عجیب و غریب و به زعم نگارنده از روی هیجان و ناآگاهی اسلام و انقلاب را فرزندان وی برشمردند! باید بیان کرد که مرحوم آقای هاشمی در عین خدمات شایسته ای که در سال های پیش از انقلاب اسلامی و در دهه اول پس از پیروزی انقلاب داشتند، صدمات و لطمات زیادی را نیز متوجه این کشور و انقلاب اسلامی نمودند که مهمترین آن را می بایست به حاشیه رانده شدن الگوی رجایی‌وار مدیریت کشور در دوران ریاست جمهوری ایشان دانست. به طوریکه به صراحت در اولین سال‌های بعد از جنگ و از پشت تریبون نماز جمعه و در مقام رئیس‌جمهور می گفت که اگر به لحاظ اقتصادی ناتوان هم هستید، لازم است برای ایجاد قضاوت مثبت دیگران درباره ما، مانور تجمل بدهید و مدیریت کشور را با جلوه‌هایی از تجمل زینت دهید! درحالیکه فرهنگ امام(ره) و انقلاب اسلامی به ما گفته بود که اگر هم دارا و از نظر اقتصادی توانمند هستید، دنبال تجمل و تجمل‌گرایی نباشید.

 

همین فضا و تفکر حاکم بود که باعث شد شهردار وقت تهران که فرزند خلف تفکر تکنوکراتی جریان کارگزاران بود، بیان می کرد تهران مدرن هزینه دارد و هزینه آن را شهروندان آن باید بدهند و  کسانی که نمی‌توانند و محروم‌اند، باید تهران را ترک کنند! انقلابی که بر مبنای ترجیح یک موی کوخ نشنیان به کاخ نشینان شکل گرفته و بنا شده بود، یک دهه بعد در زیر پتک‌های سهمگین هاشمی، کارش به جایی رسید که محرومان را به دلیل «نداری اقتصادی»، از تهران باید اخراج کنند!

 

اختلاس ۱۲۳ میلیاردی بانک صادرات در سال ۷۴، جامعه انقلابی ایران را در شوکی دیگر فرو برد! جامعه‌ای که انتظار چنین فساد بزرگی در جمهوری اسلامی را نداشت. البته بعدها فسادهای مالی و اداری، به یک جریان عادی در مدیریت کشور تبدیل شد. به طوری که در این دو دهه گذشته تیتر روزنامه‌ها از اخبار فسادهای مالی بزرگ انباشته شده است مسئله ای که بدون هرگونه اغماضی باید گفت سنگ بنای آن در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی گذاشته شد؛ آنجا که هاشمی می گفت در قبال ۱۰ میلیارد تومان هزینه سد، ۵۰۰ میلیون اختلاس ایرادی ندارد. فساد را مشروعیت بخشید! و راهی برای توجیه فساد باز کرد که به تدریج تبدیل به یک اتوبان چند بانده برای فساد اقتصادی در مدیریت کشور شد، که آخرین خروجی آن، حقوق‌های نجومی است که تفکر همسو با جناب آقای هاشمی از متخلفین آن با عنوان ذخایر انقلاب یاد می کند!

تلاش برای تغییر اصل 114 قانون اساسی و مستثنی شدن از قانون نیز از دیگر اقداماتی است که در دوران ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی صورت گرفت که در صورت عدم بازخوانی دقیق آن برای نسل امروز، شاهد تبدیل شدن امثال مرحوم هاشمی رفسنجانی به اسطوره مردمسالاری و پایبندی به قانون خواهیم بود.

 

هنگامی که تابستان داغ و پر تلاطم 1375 ایران در حال سپری شدن بود، نزدیکان هاشمی رفسنجانی و بویژه افرادی نظیر حسن روحانی، عطاءالله مهاجرانی، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، مرتضی الویری، محسن کدیور و ... در تلاش بودند تا بلکه بتوانند اصل 114 قانون اساسی کشور که می گوید رییس جمهور برای مدت چهار سال با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شود و انتخاب مجدد او به صورت متوالی تنها برای یک دوره بلامانع است را تغییر داده و شرایط را برای استمرار طولانی مدت ریاست جمهوری هاشمی مهیا سازند.

این خواست غیر مردمی و برخلاف مردمسالاری نزدیکان رئیس دولت سازندگی با مخالفت محکم و آشکار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در دفاع از ساختار قانون اساسی مواجه گردید و ایشان بودند که با مادام العمر کردن ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی آشکارا به مخالفت پرداختند.

به طوریکه علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی وقت، در سخنانی به صراحت از نارضایتی رهبری از این طرح سخن بر زبان رانده و گفت: حضرت آیت الله خامنه ای در پیغام افتتاحیه به مجلس پنجم فرمودند بعد از پایان دوره (دوم) ریاست جمهوری حجت الاسلام و المسلمین آقای هاشمی رفسنجانی، شخصیت برجسته دیگری مسئولیت کارها را برعهده می گیرد. این عبارت مقام معظم رهبری نشان می دهد که معظم له می خواهند چنین ذهنیتی به وجود نیاید. به نظر من با تصریح مطلب از سوی مقام معظم رهبری، دخالت در این بحث و طرح آن به مصلحت نمی باشد. در این زمینه هیچ اضطراری هم وجود ندارد که از بابت آن مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص تمدید دوره ریاست جمهوری، قانون وضع کند." (روزنامه رسالت، 12 شهریور 1375)

 

اما این جریان همچنان به دنبال فشار در جهت تغییر در قانون بود به طوریکه حسن روحانی، به عنوان یکی از نزدیکترین یاران مرحوم هاشمی در شهریور 1375 با تلاش در جهت تئوریزه کردن چنین اقدامی در جمع مردم سمنان اظهار می دارد: "قانون اساسی نوکر نظام است و ارزش قانون اساسی آرای مردم است... انسان های استثنایی و شایسته در قالب قانون نمی گنجند".

اما بالاخره کشور توانست با هدایت های رهبری انقلاب از این برهه از تاریخ نیز به درستی گذر نموده و سکان مدیریت اجرایی کشور را با رأی مردم در دوم خرداد 1376 به فرد دیگری بسپارد و ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام که در زمان ریاست جمهوری خود مرحوم هاشمی، کمتر نامی از این مجمع در رسانه ها و تریبون های خبری برده می شد به یک باره تبدیل به شخصیتی هم عرض روسای سه قوه شد و در منظر عامه مردم، هاشمی همچنان در اریکه اختیارات و قدرت سابق باقی ماند. و برخی نزدیکان ایشان نیز به تئوریزه کردن این امر مشغول شوند به طوریکه عطاء الله مهاجرانی معاون هاشمی و وزیر ارشاد دولت اصلاحات در این خصوص بیان می دارد: "بنده اعتقاد دارم بعد از هاشمی رفسنجانی هر کس رئیس جمهوری بشود نفر سوم کشور خواهد بود!".

اما شکاف مرحوم هاشمی رفسنجانی با جریان رادیکال دوم خرداد که خصوصاً پس از تخریب چهره وی با انتشار کتاب هایی همچون عالیجناب سرخپوش و در اوج آن تخریب وی در انتخابات ششم مجلس شورای اسلامی رقم خورده بود، به دلیل ظهور هدف مشترک در انتخابات نهم ریاست جمهوری خصوصاً در دور دوم انتخابات ترمیم شد به طوریکه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت- همان احزابی که در جریان انتخابات مجلس ششم تندترین انتقادات و حملات را به هاشمی رفسنجانی داشت- با انتشار بیانیه هایی از هاشمی رفسجانی حمایت کردند و حتی طیف علامه تحکیم نیز که سابقه تحریم انتخابات در کشور را در کارنامه خود می دید در دور دوم به حمایت از هاشمی رفسنجانی پرداخت.

 

اما سوم تیر 84 و شکست مرحوم هاشمی رفسنجانی از کاندیدای رقیبش باعث شد تا ایشان طی مصاحبه ای با القای تردید درباره نتیجه انتخابات بیان کند: "بنا ندارم که در مورد انتخابات شکایت به داورانی که نشان دادند نمی خواهند یا نمی توانند کاری بکنند". و در ادامه نیز سیاست خود را به اعلام مواضع تند و تیزی علیه منتخب مردم و دولت وی روی آورد و طرح هایی چون نظارت مجمع بر قوای سه گانه، تصویب و حمایت از قوانین متعدد مخالف قوه مجریه در این سالها روابط مجمع و دولت را به یکی از بحرانی ترین زمان های خود تبدیل کرد.

این دوران را می توان یکی از دوران های سرشار از پارادوکس زندگی هاشمی نامید چرا که وی به دلایل متعدد شناخته و یا ناشناخته سعی در بازتعریف تاریخ انقلاب و مسائل کشور در مسیر درک و خواسته های خود داشت. به گونه ای که مرحوم هاشمی رفسنجانی با نادیده انگاشتن اصول متقن خط امام(ره) با انتشار قسمت هایی از خاطرات خود مدعی شد که امام با شعار مرگ بر آمریکا که یکی از اصولی ترین محورهای انقلاب بوده و هست مخالف بوده و سعی در حذف این شعار داشته اند!

 

در این برهه حتی برخی نزدیکان درجه یک مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی پا را فراتر گذاشته و هجمه خود را به اصل ولایت فقیه می برند به طوریکه روزنامه پرتیراژ آمریکایی «یو اس ای تودی» در مصاحبه با مهدی هاشمی در مطلبی با عنوان "ایران دوباره به کاپیتان باتجربه رو می‌آورد"، نوشت: "پسر رفسنجانی می گوید اگر پدرش به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، قانون اساسی ایران را به منظور کاهش قدرت رهبری معظم دینی تغییر خواهد داد و آنرا تبدیل به یک نقش تشریفاتی برابر با «شاه انگلیس» خواهد کرد. مهدی هاشمی می گوید فقط پدرش می تواند مانع از گم شدن ظواهر پلورالیستی با وجود یک گروه کوچک نخبه پشت گرم به مذهب شود".

این شرایط تا سال 88 و انتخابات ریاست جمهوری دهم ادامه یافت و جدای از برخی اشتباهات کاندیدای پیروز در انتخابات خصوصاً بیان اسامی برخی چهره های سیاسی همچون مرحوم هاشمی رفسنجانی در مناظره معروف آن سال که البته هیچ اتهامی را متوجه شخص مرحوم هاشمی نکرده بود، اما عملکرد اکبر هاشمی رفسنجانی در این سال و وقایع پس از آن به هیچ عنوان قابل دفاع و در حد انتظار از یک سیاست مدار کهنه کار مدعی پیروی از امام و رهبری نبود که مهمترین مورد آن را می توان به نامه وی به رهبر فرزانه انقلاب که بدون سلام و تحیت آغاز و با شدیدترین هجمه ها و کنایات و تلویحات، ادامه و با خط و نشان های خارج از شئون سیاسی و انقلابی پایان یافت، دانست که تلویحاً نظام اسامی را تهدید به بروز آشوب های خیابانی می نماید و بیان می دارد: "بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشانهایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده می‌کنیم".

 

این نامه سرآغاز فتنه ای گردید که کشور را هشت ماه درگیر اغتشاشات و هزینه های گزافی نمود، به طوریکه علی هاشمی از نزدیکان رئیس مجمع تشخیص مصلحت در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی با هیجان وصف ناپذیری درباره نامه خردادماه هاشمی به رهبری اظهار می دارد: "این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ می کنیم ، شما هم بگویید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب می شود یا فضا برمی گردد". (اظهارات معاون سابق وزیر اطلاعات)

اما رفتار مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز همچنان باعث ایجاد فاصله و زاویه وی با گفتمان امام و رهبری گردید که قله آن در خطبه های وی در نماز جمعه 26 تیرماه 88 بود که تیرخلاص موضع گیری ها و رفتارهای تند و احساسی رئیس مجمع تشخیص مصلحت به شمار می رود.

در این خطبه ها، وی به نوعی رسما مهر تاییدی بر ادعای ضدانقلاب در زمینه دست کاری در آرای مردم به شمار می رود چراکه وی در فرازهایی از خطبه خود اظهار داشت: "ما انتخابات را بسیار خوب آغاز کردیم، اما متأسفانه، در روزهای پایانی تردیدهای ناراحت کننده در میان مردم بوجود آمد که ضربات سنگینی بر انقلاب و نظام وارد کرد". این در حالی است که کسی که خود هشت سال سکاندار اجرایی کشور بوده است به خوبی بر این نکته واقف بود که صرف ادعای تقلب در چنین سطحی، اندک فاصله ای با تخیل و توهم پراکنی ندارد اما با این حال رفتار شتاب زده و احساسی وی تا مدتها تنور سرد بنگاه های دروغ پراکنی بیگانه را گرم کرده و تبدیل به حربه ای برای استفاده های تبلیغاتی علیه نظام شد و تا سال ها پس از فتنه 88 نیز دیدار مداوم وی با زندانیان و خانواده های مجرمان فتنه پس از انتخابات و موضع گیری های گاه و بیگاه و همسو با اپوزیسیون نظام از جهت گیری هایی بود که هاشمی در یک سال و نیم گذشته به صراحت اتخاذ کرده و بر آن پافشاری نموده است.

آخرین اقدام قابل تأمل در کارنامه سیاسی مرحوم هاشمی رفسنجانی را نیز باید در توئیت وی پیرامون به چالش کشیدن قدرت دفاعی کشور دانست که بیان گردید: "دنیای فردا، دنیای گفتمان‌هاست نه موشک‌ها" که البته پس از انتقاد صریح رهبر انقلاب با بیان: "اینکه بگویند فردای دنیا، فردای مذاکره است، دنیای موشک نیست این اگر از روی ناآگاهی گفته شود که ناآگاهی است؛ اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است". اقدام به حذف توئیت مذکور و اصلاح این رفتار پرداخت که این مهم را رهبر انقلاب نیز در پیامی که به مناسبت درگذشت وی صادر نمود اذعان کرده و بیان می دارد: "اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هایی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلی بود به کلی بگسلد".

دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد